شهيد كريم صلاح
 
سايت بصيرتي عقيدتي سياسي اجتماعي مذهبي
به مد پوشان بگویید اخرین مد کفن است...


نوشته شده در تاريخ یکشنبه چهارم فروردین ۱۳۹۲ توسط مهندس كريم صلاح

یک روز غروب توی سنگر نشسته بودیم

چایی می خوردیم ... صحبت می کردیم ... بساط شوخی هم براه ...

بحث داغ شده بود که زنبوری اومد داخل سنگر و شروع کرد به چرخ زدن

هر کار می کردیم زنبور بیرون نمی رفت

از بس سماجت به خرج داد ، برا بیرون کردنش کم کم همه بلند شدند

طوری شد که گفتیم: ببینیم چه کسی زودتر اون رو خارج می کنه

بعد از اینکه زنبور از سنگر خارج شد ، به بیرون کردنش اکتفا نکردیم

برای این که اون رو  از حوالی سنگر دور کنیم ، چند قدم از سنگر فاصله گرفتیم

هم زمان با بیرون اومدن ما خمپاره ای به سنگر اصابت کرد و کاملاً ویرانش شد ....

منبع:کبوترانه پریدید..


نوشته شده در تاريخ سه شنبه دهم بهمن ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح

طلبه ای کند ذهن به درس شیخ مرتضی انصاری می رفت و اصلاً متوجه مطالب نمی شد. شبی در حرم امیرالمومنین گله کرد و در عالم خواب حضرت را دید و حضرت در گوش او فرمود:

« بسم الله الرحمن الرحیم » بیدار شد و در خود احساس تحول نمود. کارش به جایی رسید که دیگر به بحثهای شیخ مرتضی ایراد می گرفت! روزی در کلاس درس، با خودش گفت: امروز یک ایرادی بگیرم که دیگر نتوانند پاسخ دهند! اتفاقاً شیخ به همان ایراد هم پاسخ دادند. پایان جلسه شیخ مرتضی، طلبه را کنار کشیده و فرمودند: « پسرم، کسی که در گوش تو« بسم الله الرحمن الرحیم » را گفته است، در گوش ما تا «ولَاالضالّین» را خوانده است! به فکر درست باش، نه ایراد گرفتن به ما!!!!!!!!!!!»


نوشته شده در تاريخ سه شنبه دهم بهمن ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح
داستان شيطان و عابد

در بني اسرائيل عابدي بود، به او گفتند : در فلان مکان درختي است که مردم آن را مي پرستند. عابد خشمناک شد و تبر بردوش گذاشت تا برود آن درخت را قطع کند.

شيطان به صورت پيرمردي در اه او آمد و گفت:کجا مي روي ؟

عابد گفت: مي روم تا درخت مورد علاقه مردم را قطع کنم، تا مردم خدا را بپرستند نه درخت را، شيطان گفت: از اين کار دست بردار، خداوند رسولاني دارد، اگر قطع اين درخت لازم بود، خداوند آنان را مي فرستاد تا آن درخت را قطع کنند، من نمي گذارم درخت را قطع کني و باعابد گلاويز شد، عابد شيطان را بر زمين زد .شيطان گفت مرا رها کن تا پيشنهادي به تو بدهم و آن پيشنهاد اين است که من روزي دو دينار زير بالش تو مي گذارم.

عابد گفت: اين بهتر است از قطع درخت، روزي يک دينار آن را صدقه مي دهم و يک دينار آن را هم خرج خودم مي کنم .عابد دو روز در زير بالش خود دو دينار ديد وخرج کرد ولي روز سوم از دينار خبري نبود و ناراحت شد و تبر را برداشت تا برود و درخت را قطع کند . شيطان در راهش آمد وگفت: ديگر نمي تواني درخت را قطع کني و با عابد گلاويز شد و عابد را بر زمين زد .

عابد گفت: چرا آن دفعه من پيروز شدم و اين دفعه تو پيروز شدي؟

شيطان گفت: دفعه اول تو براي خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتي لذا خداوند تو را بر من مسلط کرد ولي اين باربراي خود و دينار خشمگين شدي و من بر تو مسلط شدم.


نوشته شده در تاريخ دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح

السلام علیک یا صاحب الزمان «عج»

گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم

گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم


مهمان نگاهم شو، دریک شب رویایی        بگشای به روی من، یک پنجره زیبایی

فانوس نگاهم را آویخته ام بر در              من منتظرم زیرا،گفتند:تو می آیی

بی تاب تر از موجم، بی خواب تر از دریا    من مانده ام و یادت با یک شب یلدایی

تا عابر چشمانم ، ره گم نکند در شب        بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی

از پهنه ی چشمانت، موج آمد ودل را برد   آری شده ام اینک...دریایی دریایی

تو رفتی و با لیلی، همراه شدی در عشق   من نیز شدم مجنون، با یک دل صحرایی


                                       اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده در تاريخ دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح
سگ بازی، کلاس اجتماعی یا عقده گشایی؟
      مدتی است که پدیده سگ گردانی در خیابان های شهر تبدیل به نوعی نماد تجدد در میان دختران و پسران ایرانی شده است .

      متاسفانه امروزه پدیده ناپسند "سگ گردانی " در خیابان های شهر یا نگه داشتن سگ های کوچک در منزل ، تبدیل به نمادی برای تجدد و به روز بودن مردم شده است و بر خلاف گذشته دیگر این روزها مشاهده حیوانی که از پنجره ماشین و یا کاپشن مردی موتور سوار بیرون را نگاه می‌کند برای افرادی که در جامعه شهری زندگی می‌کنند، عجیب نیست .

بنا به اعتقاد بسیاری از روانشناسان و کارشناسان امور اجتماعی ، رواج پدیده سگ گرداني و نگهداري از آن ، علاوه بر مضرات بسيار زياد بهداشتي و زيان آور بودن براي سلامت عمومي، يك معضل فرهنگي- اجتماعي و نوعي تقليد كوركورانه از فرهنگ مبتذل غربي است.

بر اساس آمار های به دست آمده در رابطه با علت شیوع سگ بازی در میان جوانان و برخی خانواده های ایرانی ، تلاش برای دست یافتن به گونه‌ای پرستیژ اجتماعی در محیط‌های شهری ازجمله مهم‌ترین انگیزه‌هایی است كه برخی از افراد را به نگهداری و نمایش عمومی حیوانات خانگی ترغیب می‌كند و جوانان با مشاهده این حرکت در میان قشر مرفه و به ظاهر متجدد ، برای عقب نماندن از قافله به این پدیده مخرب اجتماعی گرایش پیدا می کنند .

گفتنی است؛ در حالی رواج نگهداری از حیوانات خانگی به خانواده‌های متوسط جامعه هم کشیده شده و جزء لاینفکی از زندگی شهری و کلاس اجتماعی آنها شده است که کارشناسان اجتماعی معتقدند تعداد بسیاری از جوانان بی ‌آنكه حداقل اطلاعاتی از نگهداری، مشكلات و بیماری‌های آن و شناخت شخصیتی حیوان داشته باشند این کار را انجام داده و بیشر از ماهیت اصلی نگهداری و ارتباط با حیوان، نمایش حیوان و نشان دادن تجدد و كلاس فرهنگی مدنظر آنهاست.

ادامه مطلب را حتما بخوانيد




ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح

درباره ماه رمضان

رمضان از اسماء الله است

رمضان اسمى از اسماء الهى می ‏باشد و نبایست‏ به تنهائى ذكر كرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلكه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا می دهیم
 هشام بن سالم نقل روایت می ‏نماید و می ‏گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.

امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است كه نمی ‏رود و نمی ‏آید كه شى‏ء زائل و نابود شدنى می ‏رود و می ‏آید، بلكه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه كنید در تلفظ به اسم، كه اسم اسم الله می ‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت ‏شده كه حضرت فرمود:



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح
" تعطیل=روز ظهور مهدی فاطمه"

ان شاءالله روزی در تقویم خواهند نوشت:

" تعطیل=روز ظهور مهدی فاطمه"
بعد در مدینه کنار ساختمان نیمه کاره ای تابلو می زنیم: " پروژه حرم مطهر بی بی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س)"
کارفرما: قائم آل محمد (عج)
پیمانکار: یاران حضرت
مساحت: وسعت دل تمام شیعیان!


نوشته شده در تاريخ شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح

زبان جرمش(وزن) کم ولی جرمش(گناه) زیاد است پس مواظب زبانت باش .



نوشته شده در تاريخ سه شنبه سی ام خرداد ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح
غم آلود مباش! این جماعت به نیش زدن عادت دارند … سال هاست که به هوای بارانی می گویند خراب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح

من 50 سال است دارم اسلام مي خوانم بگذارخلاصه اش رابرايت بگويم :

واجباتت راانجام بده

به جاي مستحبات تامي تواني به كارمردم برس،

كارمردم راراه بينداز

اگرقيامت كسي ازتوسوال كردبگوفاضل گفته بود.

                   (مرحوم آيت اله العظمي فاضل لنكراني


نوشته شده در تاريخ دوشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۱ توسط مهندس كريم صلاح

مردی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود

به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن مرد متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرید بلکه بتواند این کار خود را جبران کند.
حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن مرد از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.
فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن مرد رفت ولی 4 تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب مرد گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است. پس بهتر است از شایعه سازی دست برداری.

نوشته شده در تاريخ دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند


فرض کـــــــــــــــن حضــرت مهدی به تو ظاهر گردد،

ظاهرت هست چنانی که خجـــــــــــــــــالت نکشی؟

باطنت هست چنانی که پسندد، تو که صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هســــــــــــــــــت که مهمان گردد؟

لقمه ات در خـــــــــــــــور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالــــــــــــــــــــــم ز همه داراییت

داری آنقدر کـــــه یک هـــــدیه بـرایش بخــــــــــری؟

حاضری گوشی همــــــــــــــــــــراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حــــــــــــــافظه، دستی نبری؟

واقفی بر عمـــــــــــــــــل خویش تو بیش از دگران،

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشـــــــــــــــــری؟


نوشته شده در تاريخ یکشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح

حجت الاسلام اقا تهراني در زمينه اختلاط زن و مرد

دوری جستن از مجالس و محافلی که زن و مرد به طور مختلط در آن حضور دارند، نکته ای بسیار مهم است. چنین محافلی را اسلام نمی‌پسندد حتی اگر دانشگاه باشد. چقدر خوب و پسندیده است که حتی در دانشگاه‌های ما نیز دختر و پسر از هم جدا باشند. مطابق با تحقیقاتی که پژوهشگران در دانشگاه‌های غیر مختلط انجام داده‌اند، در مقایسه با دانشگاه‌های مختلط دخترها و پسرها بهتر درس می‌خوانند و پیشرفت علمی قابل توجهی دارند. ولی اگر مختلط باشند زمینه عدم توجّه به درس و پراکندگی و آشفتگی فکری فراهم آمده و خدای ناخواسته جوان را به ورطه‌ی گناه می‌کشاند.

اگر دانشگاه‌های ما، از این اختلاط ها مبّرا می‌شد، بی‌شکّ، سلامت روحی بخش اعظم جامعه ما که جوانان هستند را تا حدود زیادی تأمین می‌کرد. مواردی پیش می‌آید که دخترها و پسرهای مقیّد به ضوابط اسلامی برای حفظ خویش به ناچار قیّد دانشگاه و تحصیلات عالیه را می‌زنند. عجیب است که این‌گونه مسائل را برخی از مسئولین به ظاهر مسلمان درک نکنند و با توجیهات ضعیف و سخیف، از احیاء فکر جوانان دریغ ورزند. این وضع نابسامان در مورد بیمارستان ها نیز صادق است.

چه اشکالی دارد که بیمارستان های مربوط به زنان جدای از بیمارستان‌های مردان باشد؟




ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح

حماسه، حمیس و حمس در لغت : به معنی دلیری ودلاوری ودر مفهوم اصطلاحی: بر توصیف اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگیهای قومی یا فردی می باشد.

در واقع ویژگی اصلی حماسه همانا توصیف و تشریح احوال و اعمال پهلوانانه و قهرمانانه است

حماسه اساطیری یا ملی ، که بر دست شخصیتهای اسطوره ای و افسانه ای صورت می گیرد

حماسه تاریخی ،که  شخصیتهای تاریخی و حقیقی قهرمانان اصلی حماسه ها را تشکیل می دهند


نوشته شده در تاريخ شنبه هفدهم دی ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح


نوشته شده در تاريخ دوشنبه دوازدهم دی ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد

داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی…



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه سوم دی ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح
از سخنان دک

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما

 نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …  آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

‌خواندن تو از آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.

دکتر علی شریعتی

 

 تر علی شریعتی برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند

فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست...دوست داشتن امری لحظه ای ست و داشتن دوست، امتداد لحظه های دوست داشتن نامم را پدرم انتخاب کرد! نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هي با خود فکر مي کنم ، چگونه است که ما ، در اين سر دنيا ، عرق مي ريزيم و وضع مان اين است. و آنها ، در آن سر دنيا ، عرق مي خورند و وضع شان آن است! ... نمي دانم، مشکل در نوع عرق است، يا در نوع ريختن و خوردن


نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح
طراح قالب : { معبرسايبري فندرسک}