شهيد كريم صلاح
 
سايت بصيرتي عقيدتي سياسي اجتماعي مذهبي

مرد به همراه همسرش

در گوشه ای از بازار ایستاده بود.

جوانی جلو آمد و گفت:

ببخشید می توانم قدری از زیبایی همسرتان لذت ببرم؟!!

با این آرایش چقدر زیبا شده اند!!!

::

چهره مرد برافروخت ...

یقه جوان را گرفت!

مردم در اطرافشان حلقه زده بودند.

ناگهان جوان با یک جمله

جمعیت را به فکر فرو برد...

::

مدتی است که شما را زیر نظر دارم.

نوع پوشش و آرایش همسرتان

نگاه های زیادی را به خود جلب کرده است.

تمام آن چشم ها بدون اجازه

همسرتان را زیر نظر داشت ...

من آمدم برای لذت بردن

از شما اجازه بگیرم!!!

به نظر شما گناهی مرتکب شدم؟!!



نوشته شده در تاريخ یکشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۰ توسط مهندس كريم صلاح
طراح قالب : { معبرسايبري فندرسک}